با چراغ گرد شهر!

ساخت وبلاگ

چندی پیش (چند روز پس از درگذشت مرتضی پاشایی)، برای دیدن یکی از استادان بزرگوارم سری به دانشگاه زدم. پس از پایان کلاس، که دست بر قضا، کلاس روان شناسی اجتماعی بود، آن هم در مقطع دکتری، یکی از دانشجویان برای زمان تنفس، موضوع مرگ پاشایی را پیش کشید و نظر استاد را جویا شد.

ایشان تحلیلی سیاسی از این داستان ارائه دادند (اسیدپاشی و سرپوش گذاشتن بر آن به واسطه ی برجسته کردن درگذشت پاشایی). پس از پایان کلاس، به این اندیشیدم که کاش استاد تحلیلی روان شناختی از این ماجرا ارائه می دادند نه واکافتی سیاسی یا واکافتی سیاسی درآمیخته با روان شناسی. به خاطر گرفتاری های فراوان فرصت پی گیری یا بررسی واکنش های فرهیختگان به این داستان را نداشتم تا این که چند روز پیش خبری توجه ام را به خود جلب کرد (که در آن دکتر جامعه شناسی مردم را ابله خوانده و در سخنرانی خود که در سرسرای ابن خلدون برگزار شده بود واکنش های تندی نشان داده بود) پس باز هم خارخار دست یابی به واکافتی روان شناختی به جان ام افتاد. البته، به راستی دوست داشتم خودم واکافتی بنویسم که شوربختانه این روزها مجال اش را ندارم.

در پی یافتن سرنخ، سری به سایت های انگلیسی زبان زدم. و چون پدیده، پدیده ای اجتماعی بود، به گمان خودم واکافتی روان شناختی، آن هم از دیدگاه روان شناسی اجتماعی را به مرگ ستارگان پاپ درگذشته (مانند الویس پریسلی و مایکل جکسون) یا کارکرد رسانه ها را در آن باره جست و جو کردم و چیزهایی یافتم.

شاید بهتر بود روان شناسان هم مانند جامعه شناسان، واکنشی به این گونه اخبار نشان می دادند و تلاشی هر چند ناچیز در راستای کاربردی کردن دانش شان از خود نشان می دادند. امروز، و در پی دست دادن فرصتی اندک، سری به سایت های فارسی زبان زدم و گفت و شنیدی با رییس انجمن روان شناسی اجتماعی یافتم که بد ندیدم آن را باز نشر نمایم. هرچند، که بویی از روان شناسی اجتماعی از آن به مشام نمی رسد! (منبع سایت روزان نیوز).

نوشته شده در ۱۳۹۳/۱۰/۰۴ساعت توسط محمّدرضا چنگیز|

دو فیلم با یک کلید!...
ما را در سایت دو فیلم با یک کلید! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vararo بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 20:12